درباره
مطالب خواندنی , عاشقانه ,
مگر نه حرفهايي هست براي نگفتن ، غير از حرفهايي که نمي توان گفت يا خوب نيست گفتنش يا…نه! حرفهايي هست براي نگفتن وارزش عميق هر کس حرفهايي است که براي نگفتن دارد.
وکتاب هايي هست براي ننوشتن ومن اکنون رسيده ام به آغاز چنين کتابي که بايد قلم را بشکنم و دفتر را پاره کنم و جلدش را به صاحبش پس دهم وخود به کلبه بي در وپنجره اي بخزم و کتابي را آغاز کنم که نبايد نوشت.
آنچه ميخواهيم نيستيم ؛
و آنچه هستيم نميخواهيم؟
آنچه دوست داريم نداريم ؛
و آنچه داريم دوست نداريم ؟
و عجيب است هنوز اميدوار به فردائي روشن هستيم !
ساعتها را بگذاريد بخوابند .
بيهوده زيستن را نيازي به شمردن نيست
«ماه در اوج آسمان ميرود، و ما در گوشهاي از شب همچنان به گفتوگوي دستها گوش فرا دادهايم و ساکتيم. و در چشمهاي هم، يکديگر را ميخوانيم، و در چشمهاي هم، يکديگر را ميبخشيم، و من همهي دنيا را در چشم او ميبينم، و او همهي دنيا را در چشم من ميبيند، و ما در چشمهاي هم ساکتيم، و در چشمهاي هم ميشنويم، و در چشمهاي هم، يکديگر را ميشناسيم
وان گاه خود را كلمه اي مي يابي كه معنايت منم ومرا صدفي كه مرواريدم تويي وخود را اندامي كه روحت منم ومرا سينه اي كه دلم تويي وخود را معبودي كه راهبش منم ومرا قلبي كه عشقش تويي وخود را شبي كه مهتابش منم ومراقندي كه شيريني اش تويي وخود را طفلي كه پدرش منم ومرا شمعي كه پروانه اش تويي وخود را انتظاري كه موعودش منم ومرا التهابي كه اغوشش تويي وخود را هراسي كه پناهش منم ومرا تنهايي كه انيسش تويي وناگهان سرت را تكان مي دهي ومي گويي: "نه .هيچ كدام! هيچ كدام اينها نيست.چيز ديگري است. يك حادثه ديگري وخلقت ديگري وداستان ديگري است وخدا ان را تازه افريده است
نازم به ناز آن کس که ننازد به ناز خویش
ما را به ناز فروشان نیاز نیست تا خدا بنده نواز است به بنده چه نیاز است
::
به اندازه دیوونه های دیوونه خونه ، دیوونه وار دیوونتم دیوونه !
::
دوست داشتن دل می خواد نه دلیل پس دوستت دارم بی دلیل . . .
::
دستم را بگیر . . . ! ببر . . . !
به دور دست هایی که در دسترس هیچ . . . !
دستی نباشم . . . !
::
شبی از شبها تو به من گفتی که شب باش !
من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود ،
به امیدی که تو فانوس شب من باشی . . .
::
ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمم نیاندازد
به چشمانی که چشمانم ، به چشمان تو مینازد
زکات چشم ، چشمی سوی چشم ما کن
که چشمم را بجز چشمت ، دگر چشمی نمی سازد . . .
::
قرارمون این نبود ، قرار بود برای برقراری یکدیگر بکوشیم
نه برای بی قراری ، حالا که از من دوری بدجوری بی قرارتم . . .
::
در بودنت به نبودنت و نبودنت ، به بودنت می اندیشم . . .
ای بود و نبود من . . . !
::
فکر تنهایی نباش تنهایی خودش تنهاست ، تنها به فکر کسی باش که بی تو تنهاست …
::
عادت کن که عادت نکنی ، که اگه عادت کنی نمی تونی عادت نکنی !
::
به خاطر خاطره هایت ، خاطرت در خاطرم ،
خاطره انگیز ترین خاطره هاست . . .
::
گرچه همه بودند . . .
اما تو که نبودی ، بودن ِ همه نبودن بود ، تا بودن . . .
تو نبودی و من در فزاقت ، تمام خلوتم را با خودم تقسیم کردم . . .
::
بهتر بودن ، بهتر از اینه که وانمود کنی که بهترینی . . .
::
یادم باشه که یادت باشه که یادم بیاری که یادت بدم که یاد بگیری
که همیشه به یادتم و یادت هیچ وقت از یادم نمیره اینو یادت نره . . . !
::
یادته یادم دادی یادت باشم ؟
حالا یادت باشه یادت نره به یادتم . . .
::
وقتی قرار شد من بی قرار تو باشم ، ناگهان تو تنها قرار زندگی ام شدی !
::
در تنهاترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشتی .
الهی تنهاترین تنها کست در تنها ترین تنهاییت تنهای تنهایت گذارد . . .
::
گاهی دلم بی هوا ، هوایت را می کند . . .
هوای تو ، تویی که هیچ وقت هوایم را نداشتی !
::
وقتی تو نیستی همه نیستن ! نه که نیستن ؛ هستن ، ولی مثل تو نیستن . . .
::
زندگی زیباست ، که گاه خاطره ای در میان خاطره ها ،
خاطره ی خاطره ها می گردد ...
اه!كه چقدر فاصله ما دور است. فكر مي كنم كه هيچ وقت نرسي ومن در كنار اين دنيا تنها بمانم وتو هميشه منتظر من باشي ودر پيش چشمهاي من. د رسينه چشم انتظار من قبله نگاه من وهيچ وقت نه در كنا رچشم ها ي من هيچ وقت! د راين زاويه همواره تنها خواهم بود بي تو تو را خواهم ديد وان گاه چه بگويم به يك نا بينا. يك دوست.يك دور دست كه چها ميبينم؟
باز من مانده ام وتنهايي. دست بر زانوي غم.سر به دو دست. سردي قطره لرزاني بر گوشه چشم ونگاهم حيران. خيره در پرده ي جادويي. دود سيگار كه بر ان مي افتد. سايه ساقه اندامي وبران مي تابد مهربان پرتو صبحي روشن ودر ان ميبينم كه از دور. بال بگشايند زي من بشتاب. ان دو اواره كبوترهايم بنشينند مرابر دامن مهربان .خاموش. خيره در من به نياز وبيفشانمشان دانه ي اشك وبيفشانمشان دانه ي اشك!
اطلاعات کاربری
آمار سایت